یک باستان‌شناس متوجه می‌شود که بافت آثار کشف شده در جریان حفاری، شباهت زیادی به یک آویز یشمی دارد که در یکی از رویاهایش دیده بوده است.

فیلمی بر اساس خاطرات پرفروش مارسلو روبنس پایوا، که در آن مادرش پس از دستگیری همسرش توسط رژیم نظامی برزیل در سال 1964، ناچار به فعالیت‌های سیاسی می‌شود.

یک وکیل زن، پس از بیست سال، به دلیل یک پرونده کاری، مجبور می‌شود با خواهرش ارتباط برقرار کند. این پرونده، راز مرگ مادرشان را فاش می‌کند.

در دل غرب وحشی، گروهی یاغی پس از دستبرد به قطار، کیسهٔ خالی پول را می‌یابند. این کشف، آن‌ها را به جان هم می‌اندازد. هر کدام در تلاش برای تبرئهٔ خود و یافتن دزد اصلی، دیگری را متهم می‌کند. در این میان، سایهٔ مرگ با هر اتهام و انکار، سنگین‌تر می‌شود.

جانی، مکانیک اهل فیلادلفیا، ناگهان درمی‌یابد که پدر گمشده‌اش یک دوک است. این خبر او را سخت شگفت‌زده می‌کند. اما دوک، آن‌گونه که جانی تصور می‌کرد، نیست و همچنین احساسات رو به رشد جانی نسبت به پرودنس، مشاور دوک، نیز برخلاف انتظار اوست.

یک قاتل حرفه‌ای که در یک سازمان مخفی زیرزمینی فعالیت می‌کند، مدام بین کابوس‌های وحشتناک و واقعیت زندگی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند. هنگامی که آخرین ماموریتش کشتن مادری سوگوار است، پی می‌برد که هدفش بسیار نزدیک‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کرد.

دکتر اریک پرینس، باستان‌شناسی خبره، در جزیره‌ای کوچک در دریای کارائیب، به کشفی خارق‌العاده دست می‌یابد: آثاری از یک تمدن باستانی و پیشرفته که قدمتش به دوران ماقبل تاریخ بازمی‌گردد. در حین کاوش‌هایش، با زنی مرموز و زیبا به نام آرورا بِی آشنا می‌شود و دل به او می‌سپارد.

داستان گری، پسر بازماندگان هولوکاست، به بررسی تاثیرات روانی و بین نسلی این فاجعه می‌پردازد. او با کندوکاو در گذشته‌ی والدینش، با هویت خود و میراث دردناک خانوادگی‌اش روبرو می‌شود.